نمیدونم از نابود شدنم خوشحال باشم یا نه؟؟؟؟؟

نوشته ی وبلاگ امید 20 در روز 10 اسفند 

.................................................
چون نظر امید 20 عوض شد و این نوشته رو از وبلاگش حذف کرد منم ایم پست رو تو ادامه مطلب گزاشتم

 

نوشته ی وبلاگ امید 20 در روز 10 اسفند 

.................................................
سلام دوستان

دیشب ماموران وزارت اطلاعات به خانه ما آمدند و می خواستند من را دستگیر کنند ولی آن شب من خانه نبودم.

امروز من از ماجرا باخبر شدم.

از این که اعضای خانواده ام دیشب وحشت زده شده بودند خیلی ناراحت شدم

فقط به خاطر پدر و مادرم تصمیم گرفتم دیگر در این سایت مطلب سیاسی ننویسم.

تمام مطالب آرشیو سایت که با موضوع سیاسی هستند را هم پاک می کنم.

آن دسته از نظرات خوانندگان که سیاسی هستند را هم پاک می کنم.

از این به بعد هم از همه دوستان درخواست می کنم نظرات سیاسی به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی در سایت درج نکنند.
امیدوارم دوستانم من را درک کنند…
امروز خیلی گریه کردم و تا وقتی هم که وضعیت روحی ام خوب نشده، من سایت را آپدیت نمی کنم.

......................................................................................................

This Is The Way To Go

و  حالا در دو دل من R8 با شما دوستان 

راستش وقتی رسیدم خونه اولین کاری که کردم  این بود که رفتم تو نت و وبلاگ دوستم امید 20 با دیدن این مطلب شوکه شدم و خیلی ناراحت . راستش رو بخواین از بابت موضوعی ناراحت بودم و ضمینه گریه  رو داشتم و با دیدن این مطلب بغضم ترکید و زدم زیر گریه 

زدم زیر گریه چون خسته شدم واقعا خسته شدم از این همه نا مردمی /جفا / بدی /خیانت / بی عدالتی / نا حقی / بدی دیدن از عزیز ترینت/دوروغ . دوروغ .دوروغ / نا مردی/دو رویی / مردم به ظاهر ادم /......و خسته تر از مثل آدم زندگی کردن خودم

اول از خدا خواستم که زود تر تمومش کنه زندگیمو اینو جدا از ته دلم گفتم این همه بدی رو واقعا میخوام چی کار  انگیزه ایی برام نمونده پس از نابود شدنم خوشحال شدم بابا      بزار تموم بشه دیگه 

اما فقط یه فکر منو ناراحت کرد که جوونای 30 سال دیگه به من چی میگن ومن ناراحتم 

واقعا الان اوضاع روحی بدی دارم از سیاست و مشکلات کشورم بگیر تا ..........

خدا بیا تکلیفم رو روشن کن یا اینوری یا اونوری