كو   تا   كو     تا    كو      تا    كودتا !٤

معاوضه : يك كودتاي نيم ساعته ، فقط تا تركيه رفته برگشته . افتاب نديده حتي

كو       تا        كو       تا         كو        تا       كودتا !٣

اين روزها : زن : كجاميري مرد ؟ دارم غذا ميكشم . مرد : الانه برميگردم . برم سر كوچه كودتا كنم برگردم .

 

كو      تا       كو        تا           كو        تا          كودتا ! ٢

اصلا من كودتا پارتي ميخوام !

بعد تو كودتا پارتي بايد كت و كودتا بپوشيد يا كودتاپ و شلوارك !

كو   تا     كو        تا       كو       تا        كودتا ! ١

به بعضي سياست مدارا بايد گفت ؛ شما برو كودتات رو بكن چرا عرضه نداري  منت ميزاري !

let it in , let it out

جمعه صبح ساعت پنج . يك تقاطع بزرگ ، اقايي مسن كه گل ميفروشد ، به كي گل ميفروشي و چرا ؟ اگر از قرار برميگردند كه گل خريدن براي كي ؟ اگر پشيمان به سمت قرار شب قبل ميروند كه باغ كل و مازارتي هم بي فايده است ! يا من نفهميدم . 

ضد گلوله ٦

تو مرا آهو صدا ميكني ، چرا من درچشمانت كروكوديل ميبينم ؟

ضد گلوله ٥

گفت : دلم برايت تنگ شده
گفتم : منهم همينطور
گفت ؛ پس چرا نميايي ؟
گفتم : من مثل تو دلم براي من تنگ شده ، پيش خودم نشسته ام .

ضد گلوله 4

تو بعضی ها داغشو دوست دارن شوگر به جو اعتراف میکنه که نسبت به نوازنده های ساکسیفون یه آبسشن داره و هر بار از رابطه های اینچنینی فقط یه جفت جوراب و یه خمیر دندون براش میمونه . 

ساکسیفونیست هر کدوم ما دقیقا کیه یا چیه ؟

ضد گلوله ٣

من كه كلا حالم خوش نيست اما امشب با يك تلفن رفتم به ديدن يك دوست . فقط چون نا اميدي رو درك ميكنم . رفتم كه شايد يك ماه بيشتر زندگي كنه . اما واقعا ، واقعا واقعا نميدونم چرا خودم خودكشي نميكنم ! 

نه اينكه دوستي نداشته باشم اما مطمئتم حتي بميرم هم كسي باور نميكنه . درواقع شدم مورگانا كه صرفا مردم فراموشش كردن و اون قدرتش رو از دست داد  . مورگانا مورگانا امشب دلم سخت جاي خاليتو حس كرد . 

ضد گلوله ٢

- تو فوق العاده اي . تو زيبايي . تو افسونگري . تو يكي از خوبيهاي روي زميني . هيچ راهي هست كه تو با من دوست بشي ؟ 

- اكر تو شبيه  "Jason Statham " باشي و باشعور و باهوش و سكسي و پولدار

- در اون وضعيت چرا بايد با تو دوست شم ؟  

- من ! 

- جادوگر شهر  از !

- كره زمين !

و در اخرين لحظه ..... جيسون !  

ضدگلوله

-سلام امشب  هم تا دير وقت  كار ميكني ؟ 

- سلام پريودم 

 

سوال بعد از سه بار پیچوندن و سه هفته سکوت مطلق پرسیده شد .

جواب فقط سه ثانیه طول کشید 

بعضي ها سكوت هم ميكنند ، دروغ ميگويند .

دروغ  زخمي ايجاد ميكند كه با هيچ مرهمي ، تاكيد ميكنم هيچ  دارويي ، هيچ ترياكي ، نوشداريي ، پماد ! ضماد ، تمام خانه هاي قديمي دنيا ، تكرار ميكنم هيچ مرهمي خوب نحواهد شد . حتي موجبات مرگ را هم فراهم نميكند .حتي .

نه آنطوري كه من انجامش ميدهم

درست مثل آن که
جنازه ی کارگران معدن را
از خاک بیرون بکشی
 
تا دوباره به خاک بسپاری!
 
چیزی میان ما تغییر نخواهد کرد... 
 
نميدانم اين نوشته از كيست . ميتوانم جستجو كنم اما اينقدر درگيرم كرده كه مهم نيست . مهم اين است كه هيچ چيز ميان من و تمام ادمها تغيير نخواهد كرد .هيچ چيز ميان من و تمام ادمها تغيير نخواهد كرد . هيچ  چيز . 

 

راي دادني است يا گرفتني ؟!

اين روزها همه به انگشت كبودم نگاه ميكنند و من شادمان از كبودي هاي پنهان بوسه هايت 

مي گويمت ، تو باور نكن

اينكه ادم تو بيست سالگي عاشق باشه ، اري ! 

اينكه ادم بيست سال عاشق يه خاطره باشه ، نه ! 

واقع بین

- به عنوان یک کارشناس چرا هیچ کی منو دوست نداره ؟

- خیر است انشالله !

این شونزده نفر

یعنی میخوام یه دور همی برگزار کنم . تا الان میدونم کیا رو نمیخوام دعوت کنم !

قوانين مورفي

يعني تو روحت مورفي !       فقط يك نفر تو دنيا جز من و مورفي ميدونه ماجرا چيه . او يك نفر هم حتي اگه با من موافق نباشه منو درك ميكنه . 

همینه که هست

You are so busy being YOU that you have no idea how utterly unprecedented you are.

اینجا

الان مگه پاییز نیست ؟ مگه الان نباید برگا شلوغش کنن ؟ چرا خورشید کاسه داغ تر از اتیش شده ؟ 

امشب دلم میخواد تا فردا می بنوشم من

خیلی سعی کردم عکسی که گویای این حس باشد را آپلود کنم . نشد که نشد . اما حسم سر جایش است . 

صحنه سازیه این یه بازیه

شمع ها رو یکی یکی خاموش کردم 

چک چک از روی موهام به سمت شانه و گردن میبوسند ومیریزند 

نور چراغ های خیابون ، سایه های گلدون حسن یوسف روی کاشی های ابی 

توهم نور قرمز سیگارت سایه روشنی از تو 

نور قرمز سیگار توهمی از سایه روشن تو 

نشستم روی صندلی دم در 

حالا سایه من و تو وگلدون های تنها روی دیوار 

 

من یاد تو را خاطر فراموش

کسی یادش هست که ماجرای این پست که موقت ثبتش کرده بودم چی بود ؟

http://alljury.blogfa.com/post-730.aspx

چه دنیایی است فراموشی . 

 

به جی کی

 

میدانی که  فقط کافیست بخواهمت وتو اینجا باشی . امشب توی  جعبه سیاه را نگاه کردم . لبخندت همین جاست و خودت .

 

آگهی

صافکاری بدون رنگ پذیرفته میشود 

یوری

من شیطان هستم ، در قالب انسان .آمده ام که کاری به انجام رسانم  تمام شود ، تمام میشوم . این وظیفه ام هست . در انجام وظیفه کوتاهی نمیکنم . شرط عدالت را رعایت میکنم . چه کسی میگوید که آنچه آهورا مزدا میگوید خوب است ، آنچه اهریمن بد . چه کسی میتواند مطمئن باشد که مهربانی ، فروتنی ، صبر صفات نیک هستند و تکبر و طمع و شهوت  حسادت . خشم . تنبلی گناهان کبیره ؟ اگر جایی در تاریخ مفاهیم عوض شده باشند چه ؟ اگر در برابر بی عدالتی صبوری کنیم چه ؟ در برابر خشم ، فروتنی ؟

من شیطان هستم در قالب انسان . آمده ام که کاری به انجام برسانم . از تمام توانم برای این انجام وظیفه استفاده میکنم . از تمام نقاط قوت  انسان استفاده میکنم تا او را به انجام وظیفه ام نزدیک کنم . اما در این راه کسی را از چیزی که دارد محروم نمیکنم . توانایی هایش را افزایش میدهم .

چون من شیطان هستم و این وظیفه من است . 

اما

سر رای برگشتنت آینه می‌کارم لبه ها تیز ، شکسته 

 گلدونای دلتنگو رو پلّه میزارم ، شب تاریک ، تاریک 

لحظه‌های بی‌ قصه رو طاقت ندارم ، دشنه دشنه 

چشم من به راه عشقه، رفتنت گناه عشقه ، تاریخ بازگشت ندارد 

اون روی سیاه عشقه ، ماه سرخ ،‌سرخ 

ای ماه من، ماه من تو چاه عشقه ،‌حلق آویز

یادمه اون شب که رفتی‌ چشمو بستم، در اعماق 

شیشه عمر جوونیمو شکستم ، ...

تا به تو پیغام دلجوئی فرستم  ، 

اسمتو با شیشه کندم روی دستم

درد اومد ، داد اومد 

درد اومد داد اومد

دلبر شیاد و مستم

اما من دلبر نداشتم،

اما من دلبر نداشتم

 

اما من دلبر نداشتم

اما من دلبر نداشتم

اما من دلبر نداشتم

اما من دلبر نداشتم

اما من دلبر نداشتم

 

برد - برد

in bet 

when you lose

you won a winner 

خلاصه ش 

تو شرط بندی با من

وقتی می بازی ،‌ یه برنده رو می بری 

 

1696

خانه قدیمی ، آخ خانه قدیمی ؛ در تو زندگی کردم ؛ در تو کتاب خواندم ، در تو فیلم دیدم ، عاشق شدم  آسان  ، خندیدم ، گریه را گریستم سخت ، در تو خوابیدم ، بیدار شدم ، تنها ، با دیگران ، با عشق ، با دوست ، با ترانه  ، با شعرها ، در تو من خودم بودم ، خود خودم . آخ خانه قدیمی ، خرابت نکنند ، خرابت میشوم . در آغوشت گرفتم ، بوسه بارانت کردم ، حیاطت را عاشقانه روفتم ، پله هایت را شاعرانه شمردم ، بارها ، آب انبارت جعبه سیاهم شد ، آشپزخانه ات بوی زندگیم شد ، خانه قدیمی ، خانه قدیمی ، در خاطراتم جاودانه ای ، حتی اگر تمامت را ببرند ، اگر تمام پنجره های چوبی بلند قامتت را ببرند ، حتی اگر شیروانی قرمزت را بسپرند به کوره های داغ ، در خاطراتم جاودانه ای ، امشب در آغوش تو خوابیدم ، امن ، بی کابوس ، امشب در تو در رویایم خوابیدم ، ، امشب حیاط را آب پاشی کردم ، امشب زیر نور ماه در حیاط نشستم ، خندیدم ، معاشقه کردم ، آخ خانه قدیمی ، امشب موهایم را تمامش را چیدم ، امشب برگهایت را شستم ، خانه قدیمی ، دیوارهایت سفید ، سقفهایت سفید ، پنجره هایت آبی زنگاری ، آجرهایت همه آجری ، خانه قدیمی ، تنها تو میتوانی اینقدر زیبا ، اینقدر خواستنی ، اینقدر باشکوه باشی ،  با طلوع خورشید از پنجره هایت بیدار میشوم ، میروم ، اما در خاطراتم جاودانه ای ، خانه قدیمی .

ice bucket challenge

دیشب خواب  دیدم که نشسته ای در جمع و من ناگهان دیدمت . باورم نمیشد که نشسته ای و اینجایی ،در دو قدمی من و من انگار رویارویی سطل اب یخ را انجام داده باشم در قطب . 

با اینکه دیدنت ، حتی در خواب ، خوشبختی است که محال به نظر میرسد ، اما تلخ است هر بار فهمیدن دیگر ندیدنت .